کابوس دوران کودکی ام "رفتن مامان گلم از کنار ما"
کیمیا قشنگ مامان چند هفته ایه که نتونستم برات تو وبلاگت چیزی بنویسم برای اینکه این روزها بزرگترین غم دنیا رو تو دلم دارم کابوس دوران کودکی ام به واقعیت پیوست هنوزم باور ندارم که دیگه مامان از گل بهترم دیگه کنار ما نیست دیگه عطر وجودش تو خونه نمیپیچه و دیگه دست نوازشش رو روی موهام حس نخواهم کرد دیگه اون یکی یکدونه من که قد همه دنیا نه بیشتر از همه دنیا دوسش داشتم و پناه دلتنگی هام بود پر کشید و رفت و ما رو با غم نبودنش تنها گذاشت کیمیای نازم مامانی تو رو خیلی دوست داشت ...حتی قبل به دنیا اومدن تو همش میگفت که من یه نی نی بیارم تا اون برام نگهش داره....آخه مامانی عاشق بچه ها بود به خصوص عاشق بچه ها و نوه های خودش اونقدر خوشحال شد...
نویسنده :
مامان لیلا
9:55