بهار 90 و کیمیای شیطون بلای ما
بهار 90 و کیمیای شیطون بلای ما عزیز دلبند مامان ١٠ ماهگی رو پشت سر گذاشته و وارد یازدهمین ماه زندگیش شده....و همینطور داره شیطونتر و ناقلاتر میشه....
روز به روز شیطونتر از دیروز....
زمستون تموم شد و بهار ٩٠ (اولین بهار دخملی)از راه رسید.....اولین بهاری که یه وروجک تو خونه ماست و برامون دلبری میکنه....حسابی خودشو تو دلمون جا کرده....با خنده هاش ...با شیطنت هاش....با نگاهای کنجکاوش...به لوس کردناش...با ناز کردناش...
این روزا شیطون بالای خونه ما میره عید دیدنی و کلی عیدی میگیره....مامان و باباش هم براش جمع میکنن....والبته مامان و بابا بیشتر از خودش از این عیدی ها ذوق زده میشن!!!!!!!!!!!!!!
تصمیم بر اینه که با عیدی ها براش یه صندلی ماشین بخریم...
این شیطون بلا جدیدا عاشق بازی شده ...به خصوص دالی بازی....و دنبال بازی با باباش...اونقدر که یعضی وقتا از خوابش میگذره و بازی میکنه....تو مهمونی ها هم اولش میچسبه به من و باباش اما بعد کم کم که آشنا شد کل خونه رو منهدم میکنه و به هم میریزه!!
راستی هفته قبل رفتیم آتلیه و ازش کلی عکسای خوشگل گرفتیم...اما با چه جینگولک بازییی!!اونقدر براش ادا دراوردیم و بالا پایین پریدیم تا خانوم یه لحظه سر جاش بشینه و تکون نخوره ....اما ارزشش رو داشت ....چون واقعا عکسای قشنگی شدن....
