17 ماهگی قند عسل مامان
کیمیای قشنگم , عسلک مامان ,جیگر گوشه من چند وقتی میشه که وبلاگت رو به روز نکردم...اما امروز دیگه تصمیم گرفتم تا هر جور شده یه چند خطی از این روزهای کودکانه ات بنویسم این روزا برای خودت وروجکی شدی ...خیلی چیزا رو دیگه متوجه میشی و مفهوم همه چیزایی رو که بهت میگیم کاملا میفهمی عاشق دردر شدی و بازی ...به خصوص تاب و سرسره بازی...وقتی میریم پارک و تاب و سرسره رو از دور میبینی ذوق میکنی و با صداهایی که از سر ذوق در میاری میدویی به سمتشون و دیگه محو بازی و شیطونی میشی....گاهی برای خودت دوست هم پیدا میکنی و پا به پای اونا که از شما بزرگتر هم هستن میخوای همه سرسره ها رو امتحان کنی....من و بابا هم پا به پات میدوییم و مواظبت هستیم خوشگلم...خلاصه ...
نویسنده :
مامان لیلا
9:57