پاییز 93

دختر قشنگم پاییز امسال هم برای من و هم برای شما خیلی جذاب تر و قشنگتر بود....دیدن ریزش برگا و تغییر رنگشون بیشتر از قبل توجهت رو به خودش جلب میکرد و ازش لذت میبردی...

الان حدود شیش ماهیی هست که کلاس زبانت رو عوض کردیم و میری به رنگین کمان ...اینجا رو خیلی بیشتر دوست داری و دوستای جدید هم پیدا کردی که میای برام ازشون تعریف میکنی...صبحا خودم میبرمت و اغلب خودم یا بابا میایم دنبالت ولی اونقدر عادت کردی که همش با من بری و  بیای که وقتایی که بابا میتونه ببرتت با غر غر  و گریه میری و دلت میخواد که بازم من ببرمت...

این روزا علاقت به عروسک و عروسک بازی حتی از قبلم بیشتر شده ...

موسسه رنگین کمان یه قانونی برای بچه ها داره که هر وقت از معلمشون 10 تا استیکر بگیرن پستچی براشون یه جایزه میاره که شما تا حالا پنج بار پست من پرزنت شدی و بعد بچه ها ارزو میکنن که پستچی براشون چی بیاره ...یه بار ارزوت داشتن یه میمون عروسکی بود که فکر کنم تو کارتونا دیده بودی  وخوشت اومده بود و خوب البته پست من یه بار برات اونو اورد و حالا اسمش رو مانکی گذاشتی و شده جز یکی از عروسکای خیلی محبوبت...معمولا صبح ها یکی از عروسکا رو و گاهی دو تا رو با خودت تا دم در کلاس میبری و بعد میدی به مامان و سفارش میدی که موقع اومدن دنبالت بازم یکیشون رو با خودم بیارم...منم همیشه عروسک بغل میام دنبالت و کلی خوشحال میشی

ماه  گذشته برنامه داشتم که حتما ببرمت اتلیه  چون خیلی وقت بود عکسای اتلیه ای نداشتی و این سن هم همیشه بهترین وقته برای عکاسی ...

روز پر ماجرایی بود ....از قبل وقت اتلیه گرفتم و یه ساعت قبلش هم وقت ارایشگاه که بریم و موهاتو یه مدلی ببافیم...اولش خوب نشستی تا موهات بافته بشه ولی انگار تصورت از بافت فقط همون مدلی بود که مامان برات میبافه و بعد اینکه خاله راضیه برات نصف موهاتو بافت زدی زیر گریه که من این مدلی دوست ندارم و مامان خودت برام بباف...خلاصه هر کاری کردیم دیدم نمیشه راضیت کنم و مجبور شدیم برای اینکه راضی بشی همه روباز کنیم و در نهایت موهاتو سشوار کردیم و رفتیم به سمت اتلیه...همون اتلیه ای که تو 10 ماهگیت هم برده بودم...پنح شیش دست لباس برده بودم که با هر کدوم حسابی عکس انداختی و خیلی هم خوب همکاری کردی...خلاصه اخرشم از بین عکسا 22 تاشو انتخاب کردیم که کار خیلی سختی بود چون عکسای قشنگ توشون خیلی زیاد بود...جالبه که خودتم حسابی تو انتخابشون نظر میدادی و میگفتی کدوم رو بیشتر دوست داری...

کارتون محبوبت این روزا peppa pig هستش که واقعا دوسش داری و کلی هم لغت های جدید انگیلیسی ازش یاد گرفتی...کارتونش واقعا جذابه و خیلی وقتا منم باهات نگاه میکنم...کلا به کارتون های تلویزیون زیاد علاقه نداری و سی دی  ها و کارتون های خودتو بیشتر دوست داری و نگاه میکنی...

کار  با لب تاپ و موبایل و ای  پد برات خیلی راحت شده و به راحتی باهاشون کار میکنی...البته زمان استفاده ات رو محدود کردیم که برات ضرر نداشته باشه

این روزا حسابی هوس خواهر کردی و اصرار هم داری که حتما خواهر باشه ...

برنامه تاتر رفتن و بازی تو سرزمین عجایب و شهر بازی های دیگه هم از علاقه هاته و دایم تو برنامه هامون هست و خیلی لذت میبری

با دوستای کلاس قبلیت ملیسا و سنا و باران روابطمون ادامه داره و گاهی قرار میذاریم و لذتی که شماها از بودن با هم میبرین اونقدر برای ما مامانا لذت داره که دلمون میخواد دایم قرار بذاریم با هم ...البته به ما مامانا هم خوش میگذره

راستی تو این فصل اتاقت رو هم یه تغییر دکور اساسی دادیم ...از دیوار  گرفته تا پرده و تخت و کمد

تخت و کمدت طرح کیتی که انتخاب خودت بود و من و بابا  هم دوسش داشتیم و برات خریدیم...دیوارتو یه سمت رو دیوار کوب طرح دایره ای زدیم که خیلی شیک شد و سه دیوار دیگه رو هم کاغذ دیواری سبز و زرد کردیم ...برای انتخاب روتختی ات حسابی گشتم تا بالاخره یه مدل کیتی خیلی خیلی ناز و خوشگل پیدا کردم که کلی خوشحال شدم...

و اما کلاس نقاشی کانون هم  میری از اول مهر ماه که عالی بوده و خیلی بهش علاقمند شدی...و همش منتظر پنجشنبه ها هستی که بری کلاس نقاشی

در اسرع وقت میام و چند تا عکس میذارم از این روزامون