كيميا كيميا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

8 ماهگی شیطون بلاااااااااااااااا

1389/10/22 9:19
نویسنده : مامان لیلا
122 بازدید
اشتراک گذاری

کیمیای قشنگ مامان اونقدر بامزه و شیطون شدی که نمیدونم از کدوم کارت و از کدوم دلبری هات بنوسم

 

این روزا که ۵ روز مونده تا ٨ ماهت تموم بشه و وارد ماه ٩ بشی یاد گرفتی که سینه خیز رو کنار بذاری و چهار دست و پا بری....البته با احتیاط کامل و آروم حرکت میکنی....اما به محض اینکه میذارمت رو زمین در عرض چند ثانیه غیب میشی....یا زیر مبل یا زیر میز...یا پشت مبلا گمت میکنم.....در عرض یه لحظه خودتو میرسونی به میز تلویزیون ....

 

با روروئکت هم که دیگه همه جا سرک میکشی....یه دفعه میبینم رفتی تو اتاق خوابا و برای خودت مشغول بازی هستی....یا وقتی من میرم تو اتاق نماز بخونم میبینم که با روروئک خودتو میرسونی پیشم و گاهی میای وسط سجاده نمازم و شروع میکنی به خندیدن و شیطونی ....منم مجبورم موقع نماز یا بخوابونمت یا بذارمت تو تابت....

 

 

راستی از دیشب تا حالا کلی زبون باز کردی و صداهای با نمک در میاری ....انگار داری حرف میزنی....من و بابا هم کلی میخندیم و لذت میبریم....

غنچه قشنگ مامان و بابا این روزها سعی میکنی همه چیزو با دستای کوچولوی تپلت بگیری....حتی چیزای مسطح و صاف رو تلاش میکنی با دست بگیری....علاقه زیادی به کنترل تلویزیون و گوشی تلفن داری ....تا غفلت میکنیم میری سراغشون و یا کانال رو عوض میکنی یا تلفن رو روشن میکنی....

تا سفره غذا رو رو زمین پهن میکنم هر جا که باشی به سرعت خودتو میرسونی به سفره....کلی هم ذوق زده میشی و میخوای بری وسط سفره و همه چیزو برداری و به هم بریزی....دستت تو سالاد میکنی یا میری وسط دیس برنج یا سفره رو میگیری و میکشی....حلاصه حسابی شیطون و ناقلا شدی ....منم که برای همه این کارای با نمکت ضعف میکنم...

وقتی جایی میریم میچسبی به مامان و بغل هیچکی نمیری....قربونت برم من عزیزم....

 

خنده هم که از لبای کوچولوی خوشگلت دور نمیشه....تا از خواب پا میشی و من و بابا رو میبینی میخندی و دلمون رو میبری....بابا میگه وروجک مگه تو خواب نبودی؟چرا اینقدر سرحالی ؟مگه نباید الان خواب الو باشی!ههههههه

بعضی شبا خیلی خوب میخوابی اما نمیدونم چرا بعضی وقتا به فاصله ١ ساعت ١ ساعت تو خواب با همون چشمای بسته شروع میکنی به گریه و وقتی من بغلت میکنم و میچشبونمت به خودم و کمی رات میبرم آروم میشی و میخوابی....منم غرق بوسه ات میکنم و میذارمت تو جات تا مثل یه فرشته کوچولو بخوابی...

این عکس وروجک در خواب در ویلای چابکسر خاله ام

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)