روز مادر و جشن خانه زبان کیمیا برای مامانای مهربون
روز مادر امسال برای دختر کوچولوی ما مفهوم بیشتری داشت...دخترک ناز و دوست داشتنی ما به اتفاق دوستاش و معلم مهربونش میس شوکا شعری رو به انگلیسی اماده کرده بودن تا در روز جشن برای مامانا بخونن و دختر ما هم حسابی ذوقش رو داشت و هر روز این شعر رو تو خونه میخوند و تکرار میکرد و میگفت مامان برای شما میخونما..
خلاصه روز جشن به اتفاق هم حاضر شدیم و رفتیم به کلاستون ....حسابی شلوغ بود ولی خیلی خوش گذشت...عمو موسیقی با میکی موس برامون برنامه اجرا کردن وشما هم با دوستات شعرتون رو برای مامانا خوندین...دختر نازم به وجودت افتخار میکنم و تو کلاس اشک شوق بود که تو چشمام جمع میشد....به خاطر بالیدنت و به خاطر شکوفاییت که بینهایت از این بابت خوشحالم...
در طی جشن چند سری مسابقه بین مامانا برگزار شد که خیلی بامزه بود و کلی خندیدیم...یه سری عکسای دو نفره مامان و دختری هم گرفتیم که امیدوارم قشنگ شده باشن...
در اخر هم بچه ها نقاشی هاشون رو به همراه یه شاخه گل و یه کادوی کوچولو به ماماناشون هدیه دادن...شما هم به این شرط گل رو به من دادی که دوباره بدم به خودت ...
اینم چند تا عکس از اون روز....
پنج شنبه گذشته یعنی چهارم اردیبهشت ماه هم تولد باران دوست خوبت بود که شما و ملیسا و ثنا رو از بین بچه های کلاستون برای تولدش تو خونه دعوت کرده بود که رفتیم و حسابی بهتون خوش گذشت...مامان باران عمو موسیقی هم اورده بود که باعث شد به بچه ها بیشتر خوش بگذره...
قربون اون دستای پاک کوچک و چشمای معصومت بشم من که اینقدر ناز در حال آرزو کردنی عزیز دلم...