كيميا كيميا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

تولد دوباره وبلاگم

1388/7/10 9:32
نویسنده : مامان لیلا
79 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوست جونای قدیمی....من اینبار با یه وبلاگ جدید اومدم.....با کلی خبرای خوش....

 

فرشته کوچولوی مامان و بابا به زودی پا به زندگی مامان و باباش می ذاره و یه دنیا شادی برامون میاره...

نخودچی مامان، جونم برات بگه که اون روز به یاد ماندنی یعنی جمعه ٣/٧/٨٨  مصادف بود با تولد باباجونی و قرار بود همگی به اتفاق هم بریم درکه و بعد کمی پیاده روی ،در رستوران فرهنگیان درکه مهمون باباجونی و مامانی باشیم.....درست ١ ساعت قبل رفتن بود که فهمیدم یه کنجد کوچولو تو دلم دارم....تمام وجودم می لرزید...از این همه لطف پروردگار....یعنی من مامان شدم!باورم نمی شد...

گلم،عزیز دلم اون روز یکی از قشنگترین روزهای زندگیم بود ....تمام روز تو درکه به تو فکر می کردم و به بودنت در کنار ما....اینکه هنوز هیچکی نمیدونست، جز من و بابایی...

تمام اون شب رو نتونستم خوب بخوابم و همش در انتظار فردا بودم تا آزمایش بدم و از بودنت کاملا مطمئن بشم عسلم....

خلاصه فردای اون روز وقتی نتیجه آزمایشم رو گرفتم ودیدم مثبت ،اشک شوق تو چشمام جمع شد ....احساسی بود که قابل وصف نیست....

قند عسل مامان  خیلی خیلی دوست داریم ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)