كيميا كيميا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

یه بوس کوچولو برای فینگیلمون

کوچولو موچولوی مامان این هفته که بگذره به هفته ١۵ میرسیم و باید دومین مرحله آزمایش غربالگری رو بدیم  که از سلامت فینگیلمون مطمئن بشیم....هوووورررراااااا....   تو این هفته اندازه یه دونه لیمو  هستی یعنی حدود ٩ سانت و داری تند و تند رشد می کنی...قربون قد وبالای ٩ سانتیت برم من...تازه میتونی چشمات رو نیمه باز کنی و  با تغییر عضلات صورت ماهت اخم کنی یا بخندی....     قربونش برم ...تازه میتونی انگشتت رو هم بمکی.... عزیز دلم تو یکی دو هفته آینده که برم سونو و ببینمت ،ممعلوم میشه که شما یه دخمل خانومی یا یه اقا پسمل...برای من و بابا که فرقی نداره عزیزم ....ولی خوب باید بفهمیم تا بتونیم برات لباس و و...
13 آذر 1388

هفته 14

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه کودک شما از سر تا پا در حدود 8.9 سانتی متر و تقریبا به اندازه یک لیمو است و حدود 60 گرم وزن دارد. بدن او سریعتر از سر او رشد می کند و سر او اکنون بر روی یک گردن خوش ترکیب تر قرار گرفته است! در آخر این هفته، دستهای او درازتر شده اند و اندازه آنها با کل بدن او متناسب است. با این حال پاهای او باید کمی بزرگتر شوند تا با بقیه اندامهای او متناسب شوند. همچنین به تدریج پوششی از موهای کرک مانند و بسیار نرم (که لانوگو یا کرک جنینی نامیده شده و نازک، بی رنگ و فاقد مغز هستند) تمام بدن او را خواهد پوشاند. کبد او تولید صفرا را در این هفته آغاز می کند، که این امر نشان می دهد که کبد فعالیت مناسبی دارد؛ طحال نیز همکاری خ...
13 آذر 1388

من و نی نی قشنگم وارد ماه 4 شدیم

در احساسی گنگ  و زیبا از هیجان و عشق و ترس من و فندقم وارد سه ماهه دوم با هم بودن شدیم...چقدر خوشحالم از اینکه این ٣ ماه پر مخاطره رو گذروندیم و حالا ۶ ماه حساس و شیرین رو پیش رو داریم....     عزیز دل مامان الان شما ٩۵ روز از بودنت تو دل مامانی می گذره و تا آخر راه ١٨۵ روز دیگه مونده....لحظه ها رو می شمرم تا تو بیای و مامانی آغوششو برات باز کنه و غرق بوسه ات کنه گلم.... راستی به مامان بزرگ ها و بابابزرگ های مهربونت گفتیم که شما تو راهی و اونا هم کلی ذوق کردن...نمی دونی همه چقدر دوست دارن و منتظرت هستن...خاله جونت و دایی مهربونت و ٣ تا عموی خوبت و مامانی ها و بابایی ها و خاله بزرگه خیلی مهربون ...راستی یه دختر خاله م...
5 آذر 1388

هفته 13

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ هر چند کودک شما هنوز خیلی کوچک است، اما احتمالا شکم شما به زودی به قدری بزرگ خواهد شد که همه خواهند فهمید شما باردار هستید! در واقع اکنون کودک شما از فرق سر تا انتهای بدن، حدود 7.5 سانتی متر یعنی به اندازه یک میگوی بزرگ! طول دارد و حدود 30 گرم است. صرف نظر از اندازه اندامها نسبت به یکدیگر، بدن کودک شما در داخل رحم، کاملا شکل گرفته است. در مقایسه با چند هفته پبش، اندازه اندامهای کودک شما متناسب تر شده و اندازه سر او در حدود یک سوم کل بدن است. انگشتان کوچک او (که هر کدام یک اثرانگشت منحصر به فرد دارند) در سر جای خودشان هستند. کلیه ها و مجاری ادراری او در حال فعالیت هستند و او ادرار خود را به داخل مایع آمنیوتیک (ک...
5 آذر 1388

هفته 12

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اندازه کودک شما به حدود 5 سانتی متر یعنی تقریبا اندازه یک لیموترش رسیده است و حدود 15 گرم وزن دارد. صورت او به صورت یک انسان کامل شباهت بیشتری دارد. چشمهایش که در ابتدا در دو طرف صورت او شکل گرفته بودند، به یکدیگر نزدیکتر شده اند و گوشهای او در نزدیکی مکان نهایی خود در دو طرف سر او قرار دارند. روده های کودک شما، که آنقدر سریع رشد کرده اند که تا حدی وارد بند ناف او هم شده بود، حرکت بازگشتی خود را به سمت حفره شکمی آغاز می کند. کلیه های او، ادرار را در مثانه جمع آوری می کنند. سلولهای عصبی او به سرعت زیاد شده اند و ارتباطات عصبی مغز در حال شکل گیری هستند. اکنون ممکن است کودک شما واکنشهای بیشتری مثل مکیدن نشان بدهد؛...
20 آبان 1388

اولین دیدار

کوچولوی فینگیلم بالاخره روزهای انتظار گذشت و مامان شما رو برای اولین بار ملاقات کردم عزیزم... چقدر پاک و معصومانه خودتو به مامان نشون دادی گلم....حیف که بابای مهربونت نتونست بیاد تو تا روی ماهت رو ببینه....دست و پای کوچولوت رو تازه شکل گرفته تکون دادی تا به مامان بگی که هستی ...وجود داری و داری رشد می کنی.... اشک شوق تو چشام جمع شده بود....باورم نمی شد....این فندق کوچولوی مامانه که داره تو تصویر سونو گرافی دست وپا میزنه....واقعا این موهبت نصیب ما شده تا  پدر  و مادر بودن رو تجربه کنیم.... صدای قلب کوچیکت رو هم برای اولین بار از دستگاه سونوگرافی شنیدم....که برام قشنگترین موسیقی روی زمین بود...چقدر تند می زد تا ابراز وجود کنه ....
18 آبان 1388

هفته 11

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ کودک شما اکنون به اندازه یک انجیر است و بدن او کاملا شکل گرفته است؛ حدود 3.8 سانتی متر طول و حدود هشت گرم وزن دارد. پوست او هنوز شفاف است و به همین خاطر می توان اکثر رگهای خونی او را به وضوح دید. بعضی از استخوانهای او در حال تشکیل شدن بوده و ریشه دندانهای کوچک او به تدریج در زیر لثه اش ظاهر می شوند. انگشتان دست و پای او کاملا از یکدیگر جدا شده اند و او به زودی قادر خواهد بود که مچش را باز و بسته کند. او لگدهای آرامی می زند و کش و قوس می آید؛ حرکات ریز او به قدری نرم و روان است که بیشتر شبیه به رقص در آب می ماند. با رشد بدن او، این حرکتها نیز بیشتر شده و رشد یافته تر و کاربردی تر خواهند شد. با رشد پرده دیافراگم،...
18 آبان 1388

برای همسر مهربونم

شاکرم خدایی را که این همه موهبت را نصیبم کرد.....نمیدونم چه جوری شکرش رو به جا بیارم که حقش رو به جا آورده باشم.... پدر و مادری فداکار و دوست داشتنی ....یه زندگی خوب...یه همسر مهربون  و حالا  معجزه ای بس بزرگ در یه قالب کوچک که در درونم رشد می کند و به لطف خداوند تکامل می یابد.... همسر عزیزم این روزها قشنگترین روزهای زندگی دو نفرمونه....به زودی آشیونه عشقمون با خنده ها و گریه های یه  موجود کوچک نازنین باصفا تر و رنگین تر می شه...به خود می بالم که بهترین لحظات زندگیم را در کنار وجود پاک و مهربونت گذروندم و در سختی ها و شادی ها کنارت بودم ... و اینک دیگر بار لطف خداوند مهربان شامل حالمون شد و کودکی نازنین به ما هدیه ک...
18 آبان 1388

من ونی نی گولو وارد هفته 10 می شیم

فندقکم نمیدونی چقدر من وبابایی مهربونت از بودنت خوشحالیم...تا حالا فقط به خاله لادن و خاله بزرگه(خاله مامان)گفتیم که شما تو راهی...اونها هم کلی ذوق کردن و همش از من احوالات شما فینگیل رو می پرسن عزیزم... خیلی دوست دارم به مامان بزرگ ها  و بابابزرگ های مهربونت بگم که شما افتخار دادی و تا چند وقت دیگه با یه دنیا شادی و شور پا به  زندگی مامان و بابا می گذاری اما عسل مامان ،اگه الان بگم همه اهل فامیل خبر دار می شن...پس بهتره با هم دیگه صبر کنیم تا سونو و آزمایشات انجام بشه و بعد به همه بگیم...   راستی پنج شنبه شب بود که خاله بزرگه به افتخار شما، من و بابایی رو برای شام دعوت کرد....با کلی ذوق وشوق راهی شدیم...آخه خاله بزرگه خیلی خوب و مهربونه...
3 آبان 1388